نقش هوشیاری برتر در ثروتمند شدن ما چیست؟

هوشیاری برتر

نقش هوشیاری برتر در ثروتمند شدن ما چیست؟

هوشیاری برتر

در این مقاله به نقش هوشیاری برتر در ثروتمند شدن ما اشاره می کنیم که با تسلط به ابزارهای دستیابی به ان،

قادر خواهیم بود به خود اصلی و واقعی مان باز گردیم همان خودی که از زمانی که متولد شدیم همراه ما بوده است.

هوشیاری برتر به ما این امکان را می دهد که از جسم خود رها شویم و به منشا اصلی یعنی خداوند متصل شویم ان زمان که دست یابی به هر خواسته ای در سریعترین زمان  امکان پذیر خواهد بود.

انواع ذهن ها

ما سه نوع ذهن داریم

ذهن خوداگاه یا هوشیار

ذهن ناخوداگاه یا نیمه هوشیار

ذهن برتر یا هوشیاری برتر

ذهن هوشیار یا خوداگاه

ذهن خوداگاه همان ذهنی است که ما در حالت بیداری تجربه می کنیم، همان ذهنی که از طریق ان واقعیتهای زندگی را درک می کینم مثلا فقر و بی پولی که کاملا انرا حس می کینم ،احساس ثروتمندی را در وجود خود احساس می کنیم یا مثلا گرسنگی و تشنگی را احساس می کنیم و هر انچه در دنیای فیزیکی و واقعی است را درک می کنیم

تنها ۳ درصد از ذهن ما به این بخش اختصاص دارد و گاهی تمام زندگی خود را بر پایه همین ذهن قرار می دهیم.

مثلا اگر شرایط اقتصادی جامعه خوب نبود ما هم در همان شرایط بد باقی می مانیم و سختی می کشیم و خلاصه با واقعیتهای که در جهان است دست و پنجه نرم می کنیم.

ذهن نیمه هوشیار یا ناخوداگاه

ذهن نیمه هوشیار ان بخش از ذهن ماست که به بررسی ذهن هوشیار ما می پردازند.

 هر انچه ذهن هوشیار ببیند را باور می کند در حقیقت هرگونه ورودی به ان بدهیم مشابه همان را به ما تحویل می دهد

ذهن ناهوشیار توانایی تشخیص خوب از بد را ندارد و شما هر تلقین مثبت و منفی داشته باشد همان را به شما اثبات می کند

مثلا وقتی من بر اساس ذهن هوشیارم به این نتیجه می رسم که پول دراوردن سخت است و من نمی توانم پول بیشتری کسب کنم جهان همین باور را به من اثبات می کند.

و اگر اعتقاد داشته باشم پول دراوردن ساده است و پول خیلی ساده بدست می اید در نتیجه من هم به سادگی پول درمی اورم چون جهان اعتقادات من را به من ثابت می کند و این کار ذهن نیمه هوشیار است.

ذهن نیمه هوشیار بسیار قدرتمند است و ۹۷ درصد فضای ذهنی ما را دربرمیگیرد و این ذهن به ورودیهایی وابسته است که ما برای ان تعیین می کنیم.

هوشیاری برتر یا ذهن برتر یا ذهن الهی

این بخش از ذهن، همان بخشی است که قدرت مطلق است یعنی اینقدر قدرتمند است که قدرت تشخیص خوبی را از بدی، دروغ را از راست و… را دارد و از همان ابتدا که به دنیا امدیم بهمراه ما بوده است و همیشه هم کامل بوده است

این ذهن همان طرح الهی انسانهاست که خدواند برای انسان در نظر گرفته است و از همان ابتدا ما برای یک کاری افریده شده ایم که همان رسالت اصلی ماست، رسالتی که اگر به ان دست یابیم می توانیم تاثیر عمیقی بر زندگی خود و میلیونها نفر داشته باشیم رسالتی که اگر به ان دست یابیم مسیری را به ما نشان خواهد داد که بهشت را در همین دنیا تجربه خواهیم کرد.

چگونه به ذهن برتر دست یابیم؟

رسیدن به ذهن برتر مستلزم شناخت بخش هوشیار و تسلط بر بخش نیمه هوشیار است ان زمان است که بتدریج به طرح الهی خود که برای همه ما مقدر شده است دست خواهیم یافت.

سرنوشت انسانها

هر فردی در این دنیا می تواند ۳ نوع سرنوشت را برای خود رقم بزند

۱- سرنوشتی که خود برای خود رقم می زند

۲- سرنوشتی که دیگران برای او رقم می زنند

۳- سرنوشتی که خداوند برای او رقم می زند

در مورد اول فرد بتدریج ایمان خود را افزایش می دهد و با برنامه و هدف دست به اقداماتی می زند که سرنوشت خود را رقم می زند و به خواسته های قلبی خود دست می یابد.

در این حالت ما توانسته ایم بواسطه ذهن هوشیار و کنترل ورودیها، بخوبی بر ذهن نیمه هوشیار تاثیرگذار باشیم و سرنوشت خودمان را در مسیر مورد دلخواهمان رقم بزنیم.

در مورد دوم  ما به دیگران اجازه می دهیم سرنوشتمان را رقم بزنند در حقیقت ما در این حالت چون هدف و خواسته ای مشخص نداریم مدام از تغییرات بیرونی متاثر می شویم و در نهایت رویاهای دیگران را براورده می کنیم حال اینکه خودمان در شرایط سختی بسر می بریم و مدام از زندگیمان نارضایتی داریم و نمونه ان کارمندانی هستند که سالهاست در جایی کار می کنند و جرات کارافرینی را ندارند تا روزی برای خودشان کار کنند و سکان هدایت زندگی خود را بر عهده گیرند.

در این حالت ذهن هوشیار ما متاثر از تاثیرات بیرونی و دیگران است و با تکرار این روند، بتدریج روی ذهن نیمه هوشیار ما تاثیرگذار خواهد بود و در حقیقت ما سکان هدایت زندگیمان در اختیار دیگران است.

در مورد سوم سرنوشتی است که خدا برای انسانها مقدر کرده است

در این حالت که همان بخش هوشیاری برتر است ما می بایست تسلیم رضای خدا باشیم و در همان راستای طرح الهی خود حرکت کنیم.

در حقیقت این بخش از طریق الهامات قلبی و شهود بر ما ظاهر خواهد شد و با پیروی از این الهامات قادر خواهیم بود در مسیر رسالتمان گام برداریم.

 

 

چگونه می توانیم به بخش هوشیاری برتر دست یافت؟

برای دستیابی به بخش ذهن برتر، می بایست از اشراف کاملی بر بخش هوشیار مغز داشته باشیم و بدانیم که در واقعیت زندگی ما چه می گذرد و ما بعنوان ناظر از بالا نگاه کنیم که چه راهی را ما می بایست انتخاب می کنیم که همراستا با رسالتمان باشد

در مرحله بعدی حتی ناظر بر بخش نیمه هوشیارمان نیز باشیم اینکه چه اعتقاداتی را در ذهن نیمه هوشیارمان پذیرفتیم؟

ایا ان اعتقادات همراستا با مسیر رسالتمان است؟

ایا ان اعتقادات ما را به طرح الهی مان نزدیک می کند؟

با این روش ما هم بر بخش هوشیار ذهنمان نظارت کردیم و هم بخش ناخوداگاه را مورد بررسی و نظارت قرار دادیم که ایا بدرستی در مسیر هستیم یا می بایست روش را تغییر دهیم یا با روش دیگری به مسیر ادامه دهیم.

ایا فقط نظارت بر بخش هوشیار و نیمه هوشیار کافی است؟

مطمینا کافی نیست ولی لازم است در ابتدا این موضوعات را مورد بررسی و نظارت قرار دهیم تا این بخش از ذهن ما در هماهنگی کامل با بخش هوشیار مغز قرار گیرد.

وقتی در هماهنگی کامل با این بخش از ذهن قرار گرفتیم در حقیقت با شخصیت وجودی خود یکی شده ایم و حالا زمان این است که از الهامات درونی خود آگاه شویم و از شهود خود تبعیت کینم، ببینم بخش شهود ما چگونه با ما صحبت میکند و بتدریج به جایی برسیم که این الهامات را دریافت کرده و در همان مسیر حرکت کنیم.

شهود چیست و چه ارتباطی با بخش ذهن برتر دارد؟

شهود آن بخش از درون ماست که به منبع اصلی یا خداوند متصل است و الهامات قلبی که دریافت می کنیم از این بخش نشات می گیرد.

شهود به ما خواهد گفت که ایا مسیرمان درست است یا نه؟

ایا اگر در این مسیر حرکت کنیم به نتیجه خواهیم رسید یا نه؟

و اگر بتوانیم به شهود دست یابیم ان زمان است که از قبل می دانیم که ایا این کاری که انجام می دهیم ایا اگر به ان میرسیم رضایت قلبی خواهیم داشت و ایا مسیرمان درست است یا نه؟

چگونه از همان ابتدا می بایست به شهود دست یابیم؟

همان طوری که اشاره شد دستیابی به شهود کار ساده ای نیست و توضیح دادیم برای دسترسی به بخش ذهن برتر، می بایست اشراف و نظارت کاملی بر بخش خوداگاه و ناخوداگاه خود داشته باشیم ان زمان است که مجموعه این نظاراها، ما را به یک اگاهی خواهد رساند و بتدریج وجود ما از یک شخصیتی کامل نشات خواهد گرفت که هماهنگ با خواسته های درونی ماست ان زمان است که ما در هماهنگی کامل با ذهن و روحمان هستیم و به اصطلاح به شهود خواهیم رسید

 وقتی ذهن و روح را با  هم هماهنگ کردیم در نتیجه الهامات قلبی را دریافت خواهیم کرد الهاماتی که صدرصد صحیح است و در صورت تبعیت از انها ما را به نتیجه مورد نظر خواهد رساند

جنس هوشیاری برتر از چیست؟

جنس

هوشیاری برتر از جنس معنویت است یعنی ما از عالم مادی جدا شده و به منبع اصلی یا خداوند متصل می شویم این همان ذهن الهی نیز هست ذهن الهی در عالم مادی یا عالمی که هم اکنون ما در ان قرار داریم وجود ندارد بلکه در بعد معنوی ذهن ما قرار دارد و در نتیجه اشراف کاملی بر تمام امور زندگی و ذهن خوداگاه و ناخوداگاه خواهد داشت

و در نتیجه همیشه پاسخ ان صحیح است چون طرح الهی ما در همین ذهن برتر قرار دارد که همان طرح الهی که شامل ثروت کامل،سلامتی کامل، روابط عالی، احساس شادی کامل، رسالت زندگی ما و… است که در این ذهن به ان دست می یابیم.

مثالی از خودم در مورد الهام قلبی

من سالها پیش در شرکتی مشغول به کار بودم و از انجاییکه که بصورت ماهیانه حقوق دریافت می کردم چندان از زندگی رضایت نداشتم چرا که هر اندازه تلاش و خلاقیت بیشتری به خرج می دادم باز هم همان مبلغ را دریافت می کردم و حتی برخی مواقع این مبالغ کاهش هم می یافت.

تا اینکه یک روز در مسیری که سر کار می رفتم به جمعی از افراد برخوردم که در یک پروژه ای مشغول تعمیرات هستند و یک سرپرست بر انها نظارت می کرد.

خوب من از کار سرپرست این پروژه خوشم امد و خیلی دوست داشتم روزی خودم در جایی سرپرست شوم در حقیقت حس می کردم که بجای اینکه کارمند باشم بر کارمندان نظارت داشته باشم و این یک مرحله بالاتر از کارمندی بود.

من بارها این شرایط را در ذهنم تجسم می کردم و احساس شور و شعف زیادی از انجام این کار دریافت می کردم.

نتیجه این شد که من هر روز شادتر بودم و هر زمان شغل سرپرستی یک شرکت را تجسم می کردم، احساس شور و شعفم بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه ان لحظه ای که منتظرش بودم فرا رسید.

پس از این شور و شعف چه اتفاقی افتاد؟

بلاخره نتیجه این تجسم و اشتیاق را دریافت کردم و خلاصه پیمانکاری که سالها پیش با او کار می کردم با  من تماس گرفت و خلاصه پیشنهاد سرپرستی به من داد و من قرار شد فردا جهت شروع بکار و پذیرش شغل سرپرستی وارد این اداره شوم و با این کار من سرپرست ۵۰ نفر می شدم.

ایا سرپرستی را پذیرفتم؟

همان زمانی که این پیشنهاد را داشتم همزمان یک پیشنهاد دیگری از اداره ای دیگر به من داده شد و این پیشنهاد کارمندی در اداره ای بود که در نهایت حتی منجر به رسمی شدن من در ان اداره می شد  و در نهایت به امنیت مالی دست میافتم.

خلاصه با همکارانم که کارمند بودند مشورت کردم و همه اشاره کردند که کارمندی را بپذیر که امنیت مالی ات را تا ۳۰ سال بعد تضمین می کند، ولی شغل سرپرستی در بهترین حالت یک سال مشغول بکار خواهی بود و با تغییر پیمانکار به احتمال زیاد بیکار خواهی شد

خلاصه با هر فردی صحبت می کردم اشاره می کرد که امنیت مالی مهمتر است و من در دوراهی گیر کردم.

بلاخره چه تصمیمی گرفتم؟

در نهایت به این نتیجه رسیدم که اول به اداره ای که قرار است به صورت رسمی در ان استخدام شوم مراجعه کنم و جوانب کار را از نزدیک بسنجم.

خلاصه فردای ان روز راس ساعت ۷ و نیم صبح در ان اداره حاضر شدم.

و در نهایت محل کار را به من  نشان دادند و من باید خیلی سریع تصمیم می گرفتم و اگر تعلل می کردم شغل سرپرستی از دستم می رفت و از طرفی برای دریافت این جایگاه هم همین امروز فرصت بود که نیروی اش را انتخاب کند.

اگر من با توجه به تصیمیات دیگران تصمیم می گرفتم می بایست همین شغل را می پذیرفتم و اگر هم خیلی فکر می کردم هر دو موقعیت از دست می رفت.

در نهایت تصمیم گرفتم از احساس و ندای درونم تبعیت کنم و از قدرت شهودم استفاده کنم

قدرت شهود چه پاسخی به من داد؟

من خیلی سریع خودم را در وضعیتی تجسم کردم که انگار ۱۰ سال از ان زمان گذشته است و به این فکر کردم که ایا من در ان زمان باز حاضر بودم در همین شغل ادامه دهم و ایا احساس خوبی داشتم؟

خیلی سریع از احساسم تبعیت کردم و حس خوبی نداشتم و به ندای درونم گوش دادم که می گفت این شغل را نپذیر چون در تضاد با رسالتت است.

ان زمان بود که درک کردم رسالتم کار کردن برای خود و تاثیرگذاری در زندگی دیگران است و از این مسیر کارمندی محقق نخواهد شد.

تصمیم نهایی من چه بود؟

من خیلی قاطعانه اعلام کردم که این شغل را نمی پذیرم و خیلی سریع به اداره بعدی رفتم و شغل سرپرستی را پذیرفتم

هر چند این شغل امنیت مالی نداشت و شاید حتی چند ماه بعد بیکار می شدم ولی چون در راستای اهداف و رسالتم بود و با این شغل مسیر کارافرینی را بیشتر درک می کردم و همچنین با پیمانکار ان منطقه مستقیم کار می کردم و از جزییات کار او اگاه می شدم که بعدا روزی برای خود کار کنم.

این موضوع به گونه ای بود انگار من کاراموز بودم و هم حقوق دریافت می کردم و هم کار پیمانکاری را یاد می گرفتم که روزی خودم پیمانکار شوم و با استفاده از قدرت شهود و هوشیاری برتر، خیلی سریع و در عرض کمتر از یک دقیقه تصمیمی گرفتم که دقیقا یک سال بعد به همان نتیجه رسیدم و پیمانکار شدم.

نتیجه گیری این مثال

این مثال نمونه ای واقعی از استقاده از قدرت شهود و ذهن برتر بود حتما برای شما هم چنین موقعیتهایی پیش خواهد امد و اگر نتوانید به این ابزار قدرتمند تسلط یابید خیلی راحت موقعیت را از دست خواهی داد واگر تسلط یابید با یک تصمیم گیری سریع و البته درست، اینده زندگی خود را در مسیر صیحیح رقم خواهی زد.

ایا همیشه ذهن برتر پاسخ صحیح به ما خواهد داد؟

این سوالی است که خیلی مواقع از من پرسیده می شود و می خواهم به شما بگویم که پاسخ ذهن برتر یا هوشیاری برتر همیشه صحیح است و خطایی در ان نیست.

ولی موضوعی وجود دارد که برخی مواقع ما اشتباهی از ذهن خوداگاه یا ناخوداگاه خود تبعیت می کنیم که جدا از روح ماست روح ما در حصار این ذهن ها قرار دارد و چون شخصیت ما شخصیت فردی موفق نیست و اینکه در ان حوزه به ان شایستگی لازم نرسیدیم و ذهن ما ناشی از تاثیرات گذشته و اتفاقات منفی ان بوده است

در نتیجه ما به اشتباه ان را با ندای درونمان اشتباه می گیریم و در حقیقت از شیطان تبعیت می کنیم که مدام ما را ناامید می کند و مسیر اشتباهی را به ما نشان می دهد که در نهایت منجر به اشتباه در مسیر می گردد.

مثلا من اگر توصیه های همکارانم(کارمندان شرکت) که منطقی هم بود را جدی می گرفتم در نتیجه الان در این جایگاه نبودم و همچنان کارمند باقی می ماندم.

و این تفاوت ذهن با شهود است.

از کجا بفهمیم از هوشیاری برتر تبعیت می کنیم یا از شیطان؟

براحتی از احساس مان متوجه خواهیم شد اگر احساس خوبی داشتیم یعنی این پیام از درونمان نشات گرفته و همان پیام خداوند است و اگر ما را نگران کرد یعنی جایگاه شیطان است و نباید به ان گوش کنیم.

راه ساده تری وجود دارد که در ابتدا از ان تبعیت کنیم؟

بله شما از همان ابتدا می توانید ارزشهای خود را مشخص کنید ارزشهایی که در صورت تبعیت از انها شما را به بالاترین رضایت قلبی می رساند، ارزشهایی که از وجود شما نشات گرفته و احساس خوبی را در شما ایجاد میکند.

وقتی ارزشهای خود را مشخص کردید تحت هیچ شرایطی در تضاد با انها عمل نکیند وقتی اینقدر مصمم باشید مطمینا ذهن ناخوداگاه شما انرا خواهد پذیرفت و در نتیجه چون ارزشهای شما با خود واقعی تان نیز هماهنگ است با هوشیاری برتر هم هماهنگ خواهد بود و در نیتجه مسیر شما صحیح خواهد بود

پس در ابتدا که هنوز شخصیت  خود را نساخته ایم می توانیم از این ابزار قدرتمند استفاده می کنیم و درادامه اینقدر تمرین و تکرار انجام می دهیم که درک خواهیم کرد که هر ندایی را دریافت کردیم ایا درست است یا نه، و یا از ان تبعیت کنیم یا نه.

وقتی به این درجه از مهارت دست یافتیم، الهامات دورنی را بخوبی تشخیص خواهیم داد.

 مثل وران بافت که سالها در بورس متبحر بوده، از الهامات خود برای تشخیص سهم استفاده می کند و در در اغلب مواقع تصمیمش صحیح است.

شما با تمرین و تکرار به هر موضوعی که دوست داشته باشید می توانید تسلط یابید و افسار زندگی خود را در دست بگیرید.

دیگر چه راههایی برای دست یابی به هوشیاری برتر وجود دارد؟

راهها زیاد است مطالعه کتاب قران یکی از قدرتمندترین راههای دستیابی به ذهن برتر است وقتی کلام خداوند را بخوبی درک نمایید و در زندگی بکار ببرید بتدریج با خودتان و با  خداوند هماهنگ خواهی شد ان زمان است که خودبخود اتفاقات مورد نظرتان رخ  خواهد داد.

استفاده از قوانین قدرتمند خداوند بهترین راه دستیابی به ذهن برتر است و بتدریج شما را به جایگاهی خواهد رساند که وارد ابعاد معنوی ذهن خود خواهی شد، ابعادی که در ان ثروت و روابط و فراوانی مطلق وجود دارد و اگر به ان دست یابیم به منبعی بی پایان دست خواهیم یافت.

راه های دیگر چیست؟

راه های دیگری هم وجود دارد یکی از این راه ها مدیتیشن است و شاید مراقبه هم بتواند شما را به این مرحله برساند که به بعد معنوی خود متصل شوید که نیاز به تمرین و تکرار مستمر دارد که به این سطح از شایستگی دست یابید

از طریق هیپنوتیزم هم این امکان وجود دارد که امروزه در بحث ان ال پی معروف است همچنین مواردی مثل تله پاتی و… هم می تواند شما را به بخش ذهن برتر متصل نماید.

با این روشها می توانید اشراف بیشتری بر بخش هوشیاری برتر خود داشته باشید.

جمع بندی

در این مقاله به سه بخش ذهن هوشیار، نیمه هوشیار و هوشیاری برتر پرداختیم و توضیح دادیم که در صورتی که ناظر بر بخش خوداگاه و ناخوداگاه خود باشیم، ان زمان می توانیم به بخش ذهن برتر خود متصل شویم، ان موقع است که به طرح الهی خود که ثروت کامل و روابط عالی و … است دست خواهیم یافت

و راهکارهایی برای دستیابی به ذهن برتر ارایه شد که در صورت تسلط به  این راهکارها، قادر خواهی بود با سرعت و دقت بسیار زیادی خواسته های خود را بدرستی تعیین کرده و محقق نمایید.